۱۳۹۴ آذر ۲۱, شنبه

ایران- درعزای عزیزانم، هرچه می‌بینم دار است و هرچه می‌شنوم فریاد


وای  که چه فریادهایی از حنجره مادران عزیز از دست داده بلند است.
وای که چه چشمانی بر دار جنایت و ظلم آخوندهای خونخوار جسد رقصان نوجوان و جوانش را دیده است.
وای که چه گوشهایی فریاد دلخراش و التماس کودکانه دخترک کوچک را که برای نجات پدرش بر چوبه دار شنیده است ....
ولی هیولای ولایت فقیه بویی از انسانیت نبرده است و حیات خودش را در مرگ جگر گوشه گان مردم میبیند. 
اما طلوع سپیده آزادی در حال دمیدن است و زنان و جوانان ایران همراه با پیشتازان اشرفی در لیبرتی طومار عمر این رژیم سفاک را درهم خواهد پیچید.
روز حسابرسی از این شجره خبیث آخوندی خواهد رسید که به سزای اعمالشان برسند و مردم ایران دیگر هرگز چوبه دار و اعدام را در خیابانها نبینند .  
دل نوشته ای از مادر شهید قیام، امیرارشد تاج میر
مادروشهید قیام امیر ارشد تاج میر
درد گویه‌ای برای دلم.
باز چه می‌شود مرا؟
انگار هیچ نمی‌بینم و هیچ نمی‌شنوم.
یا هرچه می‌بینم دار است و هرچه می‌شنوم فریاد.
مادران خسته و رنجور که از بس گریسته اند
چشمهایشان خیسس خون است.
وای درد شان درد منست.
آنها فریاد می‌کشند و من در سکوت می‌میرم.
اینجا ایران است. تهران. زندان اوین.
و فرزندان وطن در زنجیر..
مادر ستار. اسکلتی بی‌روح. با دیدگانی از حدقه درآمده و کمری خمیده.
فریاد می‌زند: ستارم را کشتید. امروز نوبت دخترم نرگس است.
و من در سکوت می‌میرم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر